رشد تعادلی اقتصاد در لایحه بودجه

✎ نویسنده: رامین مجاب

📅 تاریخ نگارش: ۲۸ آذر ۱۳۹۶

🕑 مدت‌زمان مطالعه: ۵ تا ۸ دقیقه


سیاست مالی را می‌توان راهکاری در برطرف کردن عدم‌تعادل اقتصاد به‌حساب آورد. تنظیم عدم‌تعادل در اقتصاد می‌تواند با ابزار مخارج دولت به‌عنوان جزء مهمی از سیاست مالی صورت گیرد. اگر سیاست‌گذار اقتصاد را در وضعیت رکودی برآورد کند، به این معنی که تولید واقعی کمتر از تولید بالقوه اقتصاد قرار دارد، سیاست‌های انبساطی را در دستور کار قرار می‌دهد. بالعکس این موضوع نیز صادق است، به این معنی که در وضعیت‌ رونق سیاست‌های انقباضی توصیه می‌شود. البته، خطا در تصمیم‌گیری بدون هزینه نیست. به‌عنوان مثال، اجرای سیاست‌های انبساطی در شرایط رونق اگرچه ممکن است رشد بالاتری را در کوتاه‌مدت حاصل کند، اما هم‌زمان عدم‌تعادل را تشدید، حباب‌هایی را در بازار دارایی‌ها ایجاد و کارایی سیستم قیمت‌ها و توزیع درآمد در اقتصاد را به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در بلندمدت موضوع مخارج دولت تااندازه‌ای روشن‌تر است. در مطالعات آماری بین‌کشوری، شواهد تجربی بسیاری برای توجیه تأثیرگذاری مثبت یا بعضاً منفی مخارج و مصارف دولت یا تغییر ترکیب اجزای آن، بر رشد بلندمدت اقتصاد یافت می‌شود. اگرچه نمی‌توان گفت که در زمینه‌های مختلف، توافق کاملی در رابطه با جهت یا اندازه این وجود دارد، اما انتظار می‌رود هزینه‌هایی که ماهیت سرمایه‌گذاری دارند، نظیر مخارج عمرانی، آموزش یا بهداشت در دوره‌های به‌اندازه کافی طولانی تأثیر مثبت بر رشد اقتصادی داشته باشند. در مقابل، دیگر مخارج دولت یا تأثیری بر رشد ندارند، به این معنی که شاخص‌های قیمت مربوطه را به نسبتی مشابه افزایش می‌دهند، و یا همچون بخشی از مخارج نظامی و امنیتی، تأثیر منفی بر رشد می‌گذارند.

متوسط رشد بلندمدت اقتصادهای دنیا را می‌توان حدود ۴ درصد درنظر گرفت و اتفاقاً تولید ناخالص داخلی اقتصاد ایران نیز در چند دهه اخیر به‌طورمتوسط همین اندازه رشد کرده است. از سال ۲۰۱۰ به بعد، اقتصاد ایران به‌طور متوسط ۲ درصد رشد کرده است درحالی که متوسط رشد اقتصادها ۳ درصد محاسبه می‌شود؛ به این معنی که در چند سال اخیر اقتصاد ایران کمتر از متوسط جهانی رشد کرده است. با دلایل کاهش رشد اقتصادی در این دوره تقریباً آشنا هستیم. با این حال این سوال مطرح می‌شود که آیا در این دوره حجم یا ترکیب اجزای مخارج دولت تغییر کرده است یا خیر.

image 1
توضیح: منبع داده‌های مورداستفاده پایگاه داده بانک جهانی به آدرس https://data.worldbank.org است (تاریخ دسترسی ۲۷/۹/۱۳۹۶). اعداد در هر سطر به‌ترتیب میانگین، انحراف‌معیار (درون پرانتز) و میانه است. منظور از بلندمدت، بزرگترین مجموعه داده گزارش‌شده برای هر کشور است. برای داده‌های مربوط به رشد اقتصادی این داده‌ها تقریباً در شش دهه اخیر موجود است. برای دیگر شاخص‌ها بازه زمانی کوچک‌تر می‌شود و بعضاً سه دهه اخیر را دربر می‌گیرد. لازم به ذکر است که فقر داده‌ای باعث شد نتوان مقایسه‌ای میان دیگر شاخص‌ها نظیر مخارج نظامی و یا سرمایه‌گذاری‌های دولت با نرم‌های بین‌المللی انجام داد.

نسبت مخارج دولت به GDP در دنیا تقریباً ۱۶ درصد است. در ایران این نسبت به‌طور متوسط ۱۴ درصد بوده، به این معنی که کمتر از یک اقتصاد نمونه است. البته، صفت «نمونه» نه به این معنی که خوب است این نسبت برابر با مثلاً متوسط ارزش آن در بلندمدت تمام کشورها باشد. مگر تحت فروضی مشخص، نمی‌توان ارزش بهینه‌ای برای چنین نسبتی یافت. مقایسه به این دلیل صورت گرفته است، زیرا می‌توان برای قضاوت از آنها استفاده کرد، اگرچه انتقادهایی نیز در قاضی‌گرفتن نرم‌های بین‌المللی مطرح می‌شود.

لازم به ذکر است که منظور از مخارج مصرفی دولت، مخارج مصرفی نهایی دولت از جمله مخارج جاری برای خرید کالاها و خدمات (شامل پرداخت حقوق و هزینه‌های مربوط به دفاع ملی و امنیت) است. البته مخارج نظامی دولت که به‌عنوان بخشی از سرمایه‌گذاری دولت به‌حساب می‌آیند در این آمارها قرار نمی‌گیرند. با توجه به این آمارها نمی‌توان مخارج مصرفی دولت را نسبت به مخارج مصرفی دیگر اقتصادها یا دیگر دوره‌ها نامتعارف عنوان کرد. اگر تولید ناخالص داخلی را شاخص مناسبی در نرمال کردن مخارج دولت فرض کنیم، می‌توان این عقیده که «دولت در اقتصاد ایران بیش از اندازه بزرگ است» را چندان معتبر ندانست.

متوسط سهم مخارج تحصیلات از کل مخارج دولت در دنیا ۱۴ درصد (در سال‌های اخیر ۱۵ درصد) محاسبه می‌شود. این متوسط در ایران به مراتب بالاتر است. درواقع داده‌های گزارش‌شده رقم ۲۰ درصد برای بلندمدت (و در سال‌های اخیر، ۱۹ درصد) را نشان می‌دهند. درخصوص سهم مخارج بهداشتی نیز وضعیت تقریباً مشابه با متوسط جهانی و به‌طور متوسط ۱۱ درصد در بلندمدت محاسبه می‌شود. البته در سال‌های اخیر این ارزش بالاتر از متوسط جهانی قرار گرفته است (شواهدی از کیفیت پایین داده‌های گزارش‌شده در سال‌های اخیر در این زمینه وجود دارد).

از آنجا که حجم مخارج مصرفی دولت از متوسط جهانی پایین‌تر است، بالاتر بودن سهم مخارج تحصیلات و بهداشت تقریباً خنثی می‌شود. با این حال، در یک سطح ثابت از مخارج، دولت اهمیت نسبی بیشتری به آموزش و بهداشت در مقایسه با نرم‌های بین‌المللی می‌دهد. از طرف دیگر، نسبت‌های فوق درخصوص بهره‌وری مخارج دولت و مقایسه آنها میان کشورهای مختلف چیزی نمی‌گویند. به‌عبارت دیگر، نمی‌توان اظهار کرد تا چه اندازه بهره‌وری هزینه‌های نام‌برده‌شده در ایران کمتر یا بیشتر از دیگر اقتصادهاست. با این حال، نگاه منفی به بهره‌وری بخش دولتی تنها مختص به ایران نیست.

اگرچه مطالعه دقیق‌تری در این زمینه لازم است، به‌نظر می‌رسد ترکیب بودجه نسبت به نرم‌های بین‌المللی بحث‌برانگیز نباشد. به کلیات آن و بحث کوتاه‌مدتی که در ابتدا مطرح کردم باز می‌گردم و نگاهی به لایحه بودجه سال ۱۳۹۷ می‌اندازم. برآوردها از تغییرات حقیقی بودجه حکایت از آن دارد که دولت در تنظیم بودجه تقریباً انقباضی عمل کرده است. اگر فرض کنیم که این تغییر مطابق با اصول توضیح‌داده شده و به‌هدف برقراری تعادل در اقتصاد صورت گرفته باشد، نرخ رشد اقتصادی نزدیک به نرخ رشد بلندمدت یا تعادلی اقتصاد هدف سیاست‌گذار است. این نرخ رشد را می‌توان ۴ تا ۵ درصد برآورد کرد. چند نکته در اینجا مطرح است.

اولاً، چسبندگی مخارج دولت باعث می‌شود انقباض آن به سادگی صورت نگیرد. بنابراین، بحث فوق فارغ از بودجه مصوب مجلس و عملکرد دولت در سال آینده مطرح می‌شود. بودجه انبساطی‌تر ممکن است در سال آینده رشد اقتصادی کوتاه‌مدت بالاتری را به‌همراه بیاورد. البته، همانطور که در ابتدا بحث گردید، بسته به اینکه عدم‌تعادل را تشدید می‌کند یا خیر، ممکن است اقتصاد در بلندمدت از این تصمیم و این رشد سود ببرد یا زیان کند.

ثانیاً، برآورد رشد اقتصادی بالقوه و بنابراین اظهارنظر درخصوص وضعیت نسبی تقاضا و سپس تعیین درجه انبساط بودجه آسان نیست. در تحلیل فوق متوسط رشد اقتصاد در تقریباً نیم‌قرن اخیر ملاک تصمیم‌گیری قرار گرفت. مدل‌های رشد پیچیده‌تری نیز در این خصوص مطرح هستند.

ثالثاً، در شرایط عدم‌اطمینان، یعنی زمانی که سیاست‌گذار درک صحیحی از شرایط رکودی یا رونق اقتصاد ندارد، موضوع پیچیده‌تر نیز می‌شود. اگر اثرات منفی استفاده کردن از اطلاعات غلط بیشتر از اثرات منفی استفاده نکردن از اطلاعات صحیح قلمداد شود، شاید بتوان توصیه بر تکرار روند گذشته را داشت، به این معنی که انقباض یا انبساط چندانی در مخارج ایجاد نشود.

رابعاً، بر این نکته تأکید می‌کنم که همه‌چیز به نرخ رشد تعادلی اقتصاد باز می‌گردد. این سوال که بودجه سال آینده چه تأثیری بر رشد می‌گذارد، اگر پاسخی غیر از آن داشته باشد که اقتصاد را به سمت تعادل بالقوه خود سوق می‌دهد، ماهیت بودجه را زیر سوال می‌برد. در این خصوص عنوان گردیده است که «رشد اقتصادی بین ۶ تا ۷ درصدی در لایحه بودجه دیده شده است». چنین رشدی باید نزدیک به رشد تعادلی اقتصاد باشد و آیا مجلس می‌تواند انتظار داشته باشد که برآورد کارشناسی نرخ تعادلی اقتصاد و/یا درجه عدم‌تعادل اقتصاد کلان، به‌عنوان ضمیمه‌ای در لایحه بودجه گزارش شود؟