این متن را برای همایش بانکداری الکترونیک سال ۹۷ با عنوان «انقلاب بلاکچین» نوشتم. سعی کردم حس یک برنامه مستند را داشته باشد. فکر میکنم نتوانستم آنرا خوب بپردازم. کلیپی از آن ساخته نشد. هدفم آن بود که رقابت دو نیروی در طول زمان را به تصویر بکشم. یکی به رمز و راز و پنهانکاری علاقه دارد و دیگری به شکستن رمز و راز و آشکارسازی. نمیخواستم دو نیرو را «شر» و «خیر» بنامم. واقعاً مفاهیم مطلق نیستند. در هر حال، هنوز هم سردرگم هستم که چرا باید یک مسئول رمزارزها را در محوریت یک همایش قرار بدهد. شاید عدم ایمان به مثبت بودن این تحولات بود که باعث شد متن پذیرفته نشود. یعنی متنی را میخواستند که مثبتتر به قضیه نگاه کند. در هر حال، همانطور که از بحث انتهایی برمیآید، محافظهکارانه نوشتهام. (۲۰اردیبهشت۹۹)
داستان از پیش از تاریخ ثبتشده آغاز میشود؛ آنجا که انسان به شمارش اعضای قبیله خود نیاز پیدا میکند؛ احتمالاً برای مقایسه آن با تعداد اعضای قبیله سمت دیگر جنگل؛ آنجا که کموزیاد شدن اندازه گلهاش نسبت به سال قبل توجهش را جلب میکند. داستان خطوط حکاکیشده بر تکه استخوانهایی متعلق به اواخر عصر پارینهسنگی را نشانمان میدهد؛ بهعنوان اولین شواهد یافتشده در تأیید «شمارش» و «ثبت» مردمان اولیه. از چند هزار سال پیش عبور میکند، از تمدنهای آشور و بابل و سومر و اولین سیستمهای ثبت سوابق تجاری نظیر پرداخت دستمزد و بهره و مبادلات املاک؛ به دنیای مدرن و دفاتر کلی میرسد که تمامی حسابهای مربوط به داراییها، تعهدات، سرمایه، درآمدها و هزینههای یک شرکت در آنها ثبت میشود. در این بین، از کتابهای قطور سدههای قبل میگذرد و به مخازن مرکزی نرمافزارهای حسابداری میرسد. از مغازههای کوچک عبور میکند و در شرکتهای چندملیتی و سازمانهایی با مجموعهای از شرکتهای تابعه پای میگذارد.
اینجاست که متوجه میشویم چیزی از قلم افتاده است. دقت میکنیم. نویسنده در لابهلای خطوط کتاب، رمزگونه، چیزهای دیگری نیز تعریف کرده است. ماجراهایی از پیچیدگی «هویت» و «شفافیت».
به اوایل کتاب باز میگردیم
ماجرایی از چهارهزار سال پیش میخوانیم که در آن عدهای در مصر تصمیم گرفتند با زبان رمز چیزی بنویسند، البته، نه برای ارتباط با دیگران، که در آن زمان و مکان، راز و رمز و جادویی خود ارزشمند بود. ماجرایی از صنعت کوزهگری و لوحهای سفالی بینالنهرین امروزی میبینیم که در آن طراح، سعی در پنهان کردن دستورالعمل ساخت لعاب سفال را دارد. عاشقان هندی را نظاره میکنیم که رمزنویسی در نامههای عاشقانهشان متجلی شده است. اضطراب جنگآوران یونانی را احساس میکنیم، که به نشکستن قفل پیامهایشان امیدوارند.
ماجرایی نیز از جهان اسلام و آثار ابویوسف کِنْدی تعریف میشود؛ که اوست که دانش رمزنگاری جدید را آغاز کرد. کمی بعدتر میفهمیم تا همین اواخر، ماهیت روشهای رمزنگاری تغییر چندانی نکرده بود. دانش سیستمیتر شده بود؛ دستگاههای الکترومکانیکی در جنگ جهانی دوم بهکار گرفته شده بودند، کلیدها بزرگتر و پیچیدهتر شده بودند؛ اما هیچگاه راهحلی برای یک کاستی مهم یافت نشده بود: نیاز به کانالی امن برای به اشتراکگذاری کلید.
تحول بزرگی در تقریباً نیمقرن پیش رخ میدهد؛ سیستم رمزنگاری جدیدی که در آن نیاز به مبادله کلید از بین رفته است. سیستمی که در آن، متنها توسط یک کلید عمومی رمزنگاری شده، اما مرموزانه، توسط کلید دیگری باز میشوند. ماجرا به پیچیدگیهای نظریه اعداد و ریاضیات گسسته مرتبط است. از کنار حجم نسبتاً بالای محاسبات نیز بیتفاوت میگذریم، زیرا با دنیای دیجیتالی جدید و سرعت محاسبات مشهورش مواجه شدهایم. مدتی به تلاشها برای حفظ هویت افراد و احتمال تغییر متون رمزنگاریشده گوش میکنیم. به امضاهای دیجیتال و توابع درهمسازی میرسیم؛ چرخگوشتهای مرموزی که به هیچعنوان نمیتوان از خروجی آنها به ورودیشان رسید. کمی نیز از هرزنامهها و نیاز به راهکاری برای کنترل هزینه ارسال پیامها میخوانیم و اینجاست …اینجاست که حل یک مسئله ریاضی زمانبر و انرژیبر بهعنوان نوعی از قیمت در دنیای دیجیتال پذیرفته میشود.
به داستان اصلی برگردیم. در «سیاره ارتباطات دیجیتالی امن» قرار گرفتهایم و شرکتهای کوچک و بزرگ از برکت چنین بستری سود میبرند و دغدغه امنیت ارتباط با دفاتر کل مرکزی حداقل است.
اما، «هویت» و «شفافیت» مفاهیم پیچیدهای هستند. نیمه تاریک این سیاره مملو از یک نیاز دیگر است. نظام پرداخت در این بخش پنهان با مانع بزرگی به نام هزینهکرد مضاعف (double spending) مواجهه است.
و در اینجای داستان است که بلاکچین بهعنوان یک دفترکل غیرمرکزی ظهور میکند.
آیا این شخصیت جدید خوی اهریمنی دارد یا اهورایی؟ مطمئناً هردو.
اما، آیا میتوان غول مشکلات را به دست این شمشیر دولبه فناوری از پای درآورد؟
امیدوار، و دو برابر آن هوشیار باشید