دنیایی که خلق می‌شود

✎ نویسنده: رامین مجاب

📅 تاریخ نگارش: ۲۴ اسفند ۱۳۹۸

image

🕑 مدت‌زمان مطالعه: ۲ تا ۳ دقیقه


این شاید هزارمین بار است که می‌خواهم جادوی تلخ زمان را بشکنم و تو را به گذشته بیاورم؛ تا پوسیدگی دیوارهای نامرئی دنیایش را نشانت دهم، تا دست بر آسمان تنگ و وحشت‌آلودش بکشی و تلخی گذر لحظه‌هایش را مزمزه کنی. این هزارمین بار است که وسوسه می‌شوم چیزی بنویسم؛ به آن امید که زمان را در نوردد؛ تا آنجا که نمی‌دانم کجاست، تو را پیدا کند. اما، این دومین بار است که در سینه‌ام چیزی پنهان می‌بینم که در این اعماق، ارزش چشم‌های تو را دارد.

غول سیاهی که پیشتر هشدارش را دادم، زودتر از آنچه فکر می‌کردیم به اینجا قدم گذاشت. خانه‌اش ویران باد که خانه‌مان را ویران می‌خواهد. اما اشتباه نکن. نمی‌خواهم از سیاست برایت بنویسم. بوی بدی می‌دهد و ارزش چشم‌های تو را ندارد. این هم که نوشتم از پر بودن دلم است.

می‌خواهم از زمان برایت بگویم. همان حصار مرموزی که ما را در بر گرفته است. همو که همزمان که ما را به یکدیگر پیوند می‌زند، از یکدیگر نیز دور می‌کند. می‌دانی، آنروز تصویری از یک انفجار در زیر آب را دیدم. ساعت‌ها مقابل چشمم تکرار شد. دنیایی که در یک لحظه از هیچ ایجاد می‌شود و در یک لحظه به هیچ می‌پیوندد. حفره‌ای که بود و نبودش یکی است. عطش جستجوی فیلم‌های مشابهش فرو نشسته است. اما ذهنم دیگر هیچگاه آرام نمی‌شود. چه کسی، چه چیزی را به اعماق کدام دریا می‌اندازد که چنین آشوبی بر پا می‌شود؟ آیا چون من می‌خواهد محو تماشای آشوبش شود، بی‌آنکه بداند در آن چه غم‌ها خلق می‌شود و چه شادی‌ها فراموش می‌شود؟ آیا می‌خواهد ما را صید کند؟ آیا او نیز گرفتار قوانین احتمال است و شبیه‌سازی‌مان می‌کند؟

کمی پیش از میکروب‌هایی که در اعماق زمین مشغول خوردن سنگ‌ها هستند شنیدم، فکر کن! در آن تاریکی و آن گرفتگی. دلم برایشان سوخت و راستش را بخواهی، احساس غرور کردم؛ چه ما را اینجا گذاشته باشند و چه در جدال تصادفات به اینجا رسیده باشیم؛ نه افتخار کوچکی است و نه راه کوتاهی.

سال ۹۸ هست و گرفتار نکبتش هستیم. اما، من، دیریست که از گذر لحظه‌هایش گسسته‌ام. گو آنکه در زندانم افکنده است، دیوارهای سنگی سیاهش چنگی به دل نمی‌زند. اما، تو، چرا دروغ بگویم. نگرانم. نگران تو. آنکه تو را به آنجا نرسانم که خود تصمیم بگیری که دلبسته گذر لحظه‌هایش شوی یا نه. آه از این دنیای پرتلاطمی که خلق می‌شود.


پست قبلی که برایت نوشتم اینجاست

فایل تصویر از این لینک گرفته شده است. مشابه فایلی است که اولین بار دیدم؛ خودش نیست.


«تمامی حقوق محفوظ است»