قیمت منفی

✎ نویسنده: رامین مجاب

📅 تاریخ نگارش: ۲ اردیبهشت ۱۳۹۹

🕑 مدت‌زمان مطالعه: ۱ تا ۲ دقیقه


مثل خیلی چیزها که با یک نخ شروع می‌شوند، اینجا هم ماجرا با یک نخْ همستر سیاه‌رنگ کوچک شروع شد. فکر می‌کنم خاله برایمان آورد. رنگش تیره بود. ببخشید، زشت بود، مثل چایی خشکِ جویده شده، وقتی قبول می‌کنی که بوی سیر در سلول‌های پوستت ریشه زده و بهتر است خودت را بیشتر زجر ندهی و تف‌شان کنی. اما، مگر می‌شود جانور خدا را، به هر زشتی که باشد، تنها گذاشت؟ برادرانم به کَل مشیر رفتند و یک همسر خانواده‌ندار، اما تپل و حنایی رنگ، بدون مراسم خواستگاری و بله‌برون و این مسخره بازی‌های دست‌وپاگیر پسند کردند و آوردند.

پرده را می‌اندازیم و در زیر درخت ازگیل میانه حیاط خانه، چند آکواریوم قطار می‌کنیم. در هر یک، نواده‌ها و نبیره‌ها و ندیده‌های آن زوج خوشبخت در هم می‌لولند و هنوز به بله‌برون نرفته، مشغول بچه‌داری می‌شوند. چاره‌ای نیست جز آنکه آنها را رد کنیم بروند. اما، آیا کسی این همه همستر می‌خرد؟ من در جریان جزئيات نیستم، هرچند می‌دانم مادرم بدش نمی‌آمد که پولی هم بر آنها بگذارد تا مغازه‌دار نگهداری از آنها را متقبل شود. جانور خدا را که نمی‌شود دور بیاندازی یا سربه‌نیست کنی.

خلاصه آنکه اگر عرضه قابل مدیریت کردن نباشد، قیمت منفی عجیب نیست. بماند که زنده‌به‌گور کردن جانور خدا هم کنترل عرضه نیست، وحشی‌گریست.

ما مشکل فوق را برای مرغ عشق، خرگوش و ماهی آکواریوم هم تجربه کردیم. ترکیب صدای مرغ عشق و میگرن قیمت را منفی می‌کند. باور کنید. البته یک قفس یا دو قفس مرغ عشق را نمی‌گویم. حرف از کنترل نکردن عرضه است. زیر درخت آبشار طلایی میانه خانه توری کشیده بودیم و دو ده مرغ‌عشق در آن عشق می‌کردند. عکس اکانت فیس‌بوک خدا بیامرزم همان آبشار طلایی هست.

تا همین یک مدت پیش خانه پدری‌ام از بوقلمون و مرغ و قرقاول پر بود. نه آنکه آنجا بزرگ باشد. مگر می‌شود خانه آدم بدون موجود زنده باشد؟ البته آن اوایل مادرم به خاطر نیکا به دامشان افتاد. چند جوجه بوقلمون و قرقاول پیدا کرد و خب، به دام افتاد. در هر حال، باور کنید ترکیب ساعت پنج‌ونیم صبح و صدای خروس هم قیمت را منفی می‌کند. بگذریم، اکنون از آنها خبری نیست. جایشان را به چند خوکچه هندی داده‌اند. درون خانه هم چهار پنج قفس قناری بود و آزادانه می‌چرخیدند. هنوز قیمت آنها منفی نشده است.


«تمامی حقوق محفوظ است»