دیو دیوانه احساسات

✎ نویسنده: رامین مجاب

📅 تاریخ نگارش: ۲۹ فروردین ۱۳۹۹

🕑 مدت‌زمان مطالعه: ۱ تا ۲ دقیقه


این روزها، فروردین ۹۹ نفس‌های آخرش را می‌کشد. در این چند ماهی که گذشت، دنیا آن روی دیگرش را نشان‌مان داد. خیابان‌هایی که دود ماشین به خوردشان می‌دادیم، کوچه‌هایی که بر سر و صورتشان پا می‌کوبیدیم، درختانی که بی‌توجه از مقابلشان می‌گذشتیم، … همه و همه عوض شده‌اند. من هم عوض شده‌ام.

فکر می‌کردم منطقی هستم. مدتی است که پذیرفته‌ام ۳۵ سال را در چنبره احساسات سر کرده‌ام. رفتارهایت شبیه من است. اگر مطمئن شدی، بدان که ما از زمره آدم‌های منطقی نیستیم. نه اینکه صفر و یک باشد؛ بیشتر احساساتی هستیم تا منطقی. نگذار دیر شود. یاد بگیرد با دیگران مشورت کنی و به حرف‌هایشان بها دهی. به هر تصمیم که با فعل‌وانفعالات مغز خودت می‌گیری شک کن. آنها تقریباً هیچ تابع رفاهی را حداکثر نمی‌کنند. از من گذشته است. چیزی از برج و باروی منطق در سرم باقی نمانده است. از دیگران و افق دید محدودشان و مشورت‌های زمینی‌شان فراری‌ام. نگذار از تو نیز بگذرد.

اگر به این خط از یادداشت رسیده‌ای و به خودت نگفته‌ای که بهتر است به این توصیه‌ها نیز شک کنم، ایرادی ندارد. اکنون من به تو می‌گویم. به مشورت‌های من هم شک کن. چیزی جز احساسات نیستند.

نیم‌کره راست مغز ما بسیار فعال است. اینکه در جریان تکامل دوام آورده‌ایم، به خاطر تصمیم‌های‌مان نیست. دنیا بالا و پایین زیاد دارد. معلوم نیست تصمیم بهینه امروز، به شرط اطلاعات فردا نیز بهینه باشد. «خداوند را به‌وسيله بَرهم خوردن تصميم‌ها، فسخ پيمان‌ها و نقض اراده‌ها شناختم»؛ (عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ) [امام علی ع]. پس چه سودی دارد بهینه‌یابی؟

گفتم که آب از سر من گذشته است. وقتی کوتاه نیامدم و نوشتم، امان نداد. دیو دیوانه احساسات همیشه بیدار است.


قرنطینه با من می‌سازد، اما نگران تو هستم. من همیشه نگران تو هستم.


«تمامی حقوق محفوظ است»