میگویند پادشاهی بداخلاق در قدیم به نگهبانان شهر سپرد هر کس از دروازه عبور کرد، با چماق بر سرش بکوبند. پس از مدتی وزیرش اعتراضهای مردم را به او گزارش داد. مردم از آنکه صفهای طولانی در پشت دروازه تشکیل میشد ناراحت بودند و تقاضا داشتند نگهبانهای بیشتری در دروازه به کار گماشته شوند. کیفیت پایین وسایل نقلیه و مرگ و میرهای ناشی از تصادف؛ ترافیک و آلودگی هوا آنچنان سابقه طولانی پیدا کرده که مطمئناً آیندگان در DNA ما شرحی از آنها را خواهند خواند. کلاهمان را بالا میاندازیم اگر یک روز سیاست زوج و فرد وسایل نقلیه در کل شهر اجرا شود و نیمی از ما اجازه استفاده از خودروی خود را نیابیم.
«چرایی» اتفاق فوق از پشت عینک یک اقتصاد خوانده رنگ یک «دخالت» به خود میگیرد: دخالت در کارکرد بازار، آنجا که توجیحی ندارد.
مطمئناً، همهچیز را نمیتوان به بازار سپرد. هیچکس تمایلی به ساخت پارک نخواهد داشت، اگر نتوان دیگران را از ورود به آن منع کرد. تصور یک شهر بدون پارک دیوانهکننده است. هیچگاه نباید گذاشت دو شرکت برق با یکدیگر رقابت کنند. رانندگی خانمها در کوچههایی را تصور کنید که یک طرفش تیرهای برق قرمز رنگ علم کردهاند و در طرف دیگرش تیرهای برق آبی. نباید مجوز تاسیس یک گاوداری در کنار یک کارخانه گچ را داد و سپس، خوشحال به دیگر کارها پرداخت، به آن امید که بازار همه مشکلات را رفع کند. فریادهای صاحب گاوداری را خواهید شنید که «شیر در شکم گاوهایم سفت شده است!»[۱]
بازار در موارد فوق بهترین کارکرد را ندارد و بنابراین دخالت دولت لازم است. اما، چرا دخالت و قیمتگذاری دولت در بازار خودرو یا سوخت، زمانی که این بازارها جزو هیچکدام از موارد فوق نیستند؟
میگویند بازار بیرحم است و دخالت در آن را واجب. ایرلند در سالهای میانی قرن ۱۹ دچار قحطی گستردهای میشود. تقریباً یک میلیون نفر در اثر گرسنگی جان داده و عده بسیاری نیز مهاجرت میکنند. قوت غالب مردم در آن دوره سیبزمینی است، اما شرایط آنگونه رقم میخورد که مردم توانایی خرید آنرا نیز ندارند. بازار در آن سطح قیمت تمایلی به تغییر نشان نمیدهد، چرا که امکان صادرات سیبزمینی به بریتانیا وجود دارد.
کمی کنکاش ثابت میکند که گزاره فوق صحیح نیست. بازار صادق است. جزیره ایرلند در زمان قحطی بخشی از بریتانیای کبیر بود و تاریخدانها قطحی قرن ۱۹ را یکی از مهمترین عواملی میدانند که به استقلال ایرلند انجامید. یکی از نویسندگان معروف آن دوره[۲] گفته است: «قحطی ناشی از خواست خداوند نیست، از آزمندی و بیرحمی انگلستان سرچشمه میگیرد». آری، قحطی ناشی از مکانیسم بازار نیست، از سیاستگذار نشات میگیرد.
اگر بریتانیا با دخالت در بازار مانع از گستردهشدن قحطی میشد و انقلابی رخ نمیداد، آیا امروزه از مکر پادشاهی وقت آن سرزمین سخن نمیگفتیم؟
اگر از لزوم حذف انحصار در بازار خودرو، حذف یارانههای انرژی و رقابتی شدن قیمتها سخن بگوییم، چرا که دلیلی برای وجود چنین محدودیتهایی نمیبینیم، خواهند گفت: این پیشنهاد نتیجهای جز بیکاری گسترده نخواهد داشت. قحطی قرن ۱۹ ایرلند خبر از موضوعی مهمتر میداد: سلطه نامشروع بریتانیا. اجازه دهیم بیکاری نیز ما را از آنچه شاید نمیدانیم آگاه کند که هر کس که نداند و نداند که نداند ….
در بعد از ظهری که افق را دود تیره کرده، در حالی که منتظر سبز شدن خط بزرگراه همت در نقشه ترافیک شهرداری هستم، پس از خواندن اخبار کشتهشدن شش نفر در تصادفی در قم، شعری بر جمجمهام مشت میکوبد:
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
اما سهراب؛ در میان خانه ما قفسی وجود دارد، بزرگ و مجلل و در میان آن کرکسی انداختهایم پیر و کریه و هر روز کبوترهایی را به حلقوم زشتش میاندازیم، زیبا و سفید.
پانویسها
[۱] در علم اقتصاد به حالتی که بازار بهترین نتیجه را نمیدهد ‘شکست بازار’ میگویند. مثالهای بیان شده به ترتیب کالای عمومی، تکنولوژی با بازدهی صعودی نسبت به مقیاس و اثرات جانبی هستند.
[۲] John Mitchel