میگویند مجموعه اعداد گویا چگال (یا dense) است. تقریباً به این معنی است که بین هر عدد گویا، حالا هرچقدر میخواهند به یکدیگر نزدیک باشند، همیشه یک عدد گویای دیگر نیز هست. نظرات در مورد این وقایع اخیر هم ماشاءالله همینگونه است و هرچه بخواهی یافت میشود. برخی آدم را به فکر فرو میبرد و برخی آدم را شرمنده میکند، با خودت میگویی خدا بیامرزد داروین و شاگردانش را، کم بیراه نگفتهاند و ما جز حیوان چیزی نیستیم و جز قلمرو چیزی نمیشناسیم. این نظرات، مثل همان مجموعهٔ اعداد گویا ته هم ندارد و شیطانصفتیمان به فیهاخالدونِ ثریا میرود.
من سعی میکنم که به این مسئله از جنبهٔ ظلم نگاه نکنم. آنقدر تاریخ بشر از درازا و پهنا آکنده از ظلم است که اگر صادقانه بگویم، در من جا نمیشود، یا به بیان سختتر قدرت درکش را ندارم. همین نیاکان عزیز ما کمتر از ۳۰۰ سال پیش هند را با خاک یکسان کردهاند.
برای من گویی این دنیا رخ داده است و ما اکنون صرفاً آنرا به یاد میآوریم. نه آنکه جبرگرا باشم. اینجا را قدرتی ماوراء اندیشهٔ ما ایجاد کرده است و با همهٔ تصادفات و نااطمینانیها، در یک تحقق مقدس انداخته است. در اینجا هرچیزی اندازهای دارد، دخالت برونزایی نیست و برای هرچیزی قانونی وضع شده است، آنگونه که اگر هزار بار دیگر تاس آفرینش ریخته شود، جزئيات متفاوت است، اما نتیجه یکی میشود. برای من اینجا حساب و کتاب دارد و نمیشود سرزمینی را با خاک یکسان کرد و خودت یا فرزندانت در امان بمانی.
من متخصص امور بینالملل و سیاست خارجی نیستم. نمیدانم برندهٔ این ماجرا پوتین است یا اسرائیل یا یکی دیگر. این ماجرا برای من هشدار است، تا از کسانی که بیمهابا برای حفظ قلمرو ایستادهاند و سرمست به دنبال قدرت میدوند، بیزار باشم. آنها تشنهٔ خونند و من تشنهٔ خون نباشم.
آه، آیا ممکن است که سرنوشت مرا هم به خدمت این چنین کسانی واداشته باشد؟ یا وادارد؟ آیا این مالیاتی که میدهم، آیا ممکن است مسئولیتی بر گردن من باشد؟ یا بیافتد؟
آه که ظلمات است و دیگر هیچ.