اقتصاددانها کلاً موجودات بانمکی هستند. هاراگیری کوجیرو در بحران بزرگ را چسبندگی رو به پایین دستمزدها مینامند. خیانت بیلکلینتون به همسرش را با نقض فرضهای قانون دوم رفاه و عدمموفقیت بازار در بهوجود آوردن بردار قیمت حذفکننده اضافه تقاضا تفسیر و در همین جهت قتلهای ناموسی را نتیجه وجود ناکارایی در قسمتی از بازار و سیاستی در جهت رسیدن به شرایط دومین بهترین اعلام میکنند. از تحلیل همبستگی رابطه علیت نتیجه گرفته و به ناچار دین را کالایی لوکس میدانند، در حالی که به وجود رابطه علیت دوطرفه ایمان دارند. برخی از مواقع نیز موضوع کم میآورند و ساکت میمانند. اما کوتاه است و دیری نمیپاید که با تحلیلی بسیار دقیق نشان میدهند فربگی گربگان کوی دانشگاه یا سه زنه بودن گنجشکان آن نواحی بهدلیل زرنگی آنها یا سخاوت دانشجویان نبوده، بلکه مسئول، قیمتهای ناکارا در بهوجود آمدن مصرف بیشازحد است. البته، در این حین به مسائل مهمی نیز اشاره میکنند؛ به مالیاتها و طراحی مکانیسمهای بهینه نیمنگاهی میاندازند، اما از آنجا که مخاطبین خود را در اینگونه مسائل شخصیتهای بیتوجهی مییابند، پشیمان میشوند و کشتار سه هزار نفر از کارکنان شرکت موز در ایستگاه راه آهن ماکوندو را بهعلت درنظر گرفته نشدن فرض رفاه نهایی غیرمنفی در تابع رفاه اجتمایی محکوم میکنند. اما، اگر از من بپرسند از چه چیز این موجودات واهمه داری، جوابم «بانمکی» آنهاست، چرا که تاریکترین و تلخترین و ترسناکترین اتفاقات را با این جمله که «مشکل ساختاریست» توضیح میدهند.
هنگامی که به تاریخ اقتصاد ایران نگاه میکنم، سهگانه پمپ، بسکتبال و کف را اولین چیزی مییابم که ذکرش سودمند نیست. مالکانِ مدیر و انحصارطلبان رانتجو و رانتجویان مالکی که در دستمزدهای ناکارایی غوطهورند و آنچنان شکم گرد کردهاند که هر آینه ممکن است بهجای توپ فوتبال که نه، بسکتبال به میانه میدان آورده شوند و سیاستگذارانی که آنها را هر از چندی از ارتفاع دو متری رها میکنند که نکند کمتر از یک متر از زمین بلند شوند، که اگر چنان شد، مطمئناً چاره کار پمپ پول و تورم است و کدام موجود بینمکیست که با وجود مشکلات ساختاری موجود بگوید این پمپ لامصّب را از دست این ناظران توأم مسئول بستانید شاید دست به کف شدند و سوراخهای لامذهب را یافتند.
اگر از من بپرسید که چرا اینگونه است پاسخم آن است که «مطمئناً مشکل ساختاری» است و اگر بر سوال خود پافشاری کنید به شما این نوید را خواهم داد که شما دارای مشکل ساختاری پیله کردن هستید. البته، اشتباه نکنید، چیز خوبی است و باعث میشود هیچکس با شما هیچ کاری نداشته باشد.
هنگامی که به تاریخ اقتصاد ایران نگاه میکنم، به یاد قناری سفیدم میافتم. چند روزی بود که در قفس دوبلکس خود افسرده شده بود و آواز نمیخواند. مادرم میگفت گربه او را ترسانده است اما من به گنجشکی که در کنار قفس مینشست و از زرده تخممرغی که میگذاشتم ارتزاق میکرد مشکوک شدم. یا حسادت میکرد یا عاشقش شده بود. آن را کشتم و جلوی آن گربه که مرغها را میکشت و میبرد و میخورد انداختم. قناریم چند روز بعد مرد و آن گربه همچنان مرغها را خورد. مشکل ساختاری بود و گربهای نمیبایست آفریده میشد.
هنگامی که به تاریخ اقتصاد ایران نگاه میکنم، ناخودآگاه به یاد شعر «میراث» اخوان میافتم، آنجا که میگوید «ناگهان طوفان خشمی باشكوه و سرخگون برخاست» و سردرگم میشوم که ثبات نسبی فعلی چگونه گمدرسر میشود؛ چراکه همهچیز همچنان همان است که بود، با رویهای متفاوت.