چندی پیش رمزارز حرام اعلام شده بود. دیروز هم شنیدم که معاملات فردایی حرام است. کلاً ابزار مالی جدیدی که نمیسازنند، به همینها که بقیه ساختهاند میچسبند و اعلام وجود میکنند.
آنروز گزارشی دیدم که بازی کلش آف کلنز را تحلیل فقهی کرده بود؛ در یک گروه دوستانه نوشتم که الان دو نوع موجود میشناسم که خودشان چیزی تولید نمیکنند و منتظر بقیه میمانند. آه، چه دردها که برای نرخ بهره و سیاست پولی به دل ما نکردند و نمیکنند.
میدانید، من اگر جای اینها بودم و میخواستم حلال و حرام را اعلام کند، قبل از بسم الله الرحمن الرحیم اول پنجاه بار میگفتم تورم ۵۰ درصد حرام است، بعد اگر شرم نمیکردم که در چنین سیستمی هستم، به بقیه صحبتهایم میپرداختم. البته نه اینکه ۵۰ درصد حرام است و ۴۵ درصد نیست. تورم را بالا میگویم که از زیادهخواهیهای حاکمیت نشأت گرفته است و خدماتی در قبال آن ارائه نمیشود. اینکه سر گردنهٔ این حاکمیت گرفتار شدهایم و پول زور است و اگر حرام نیست، شما بگویید چه است؟
این حکایت سعدی هم نامرتبط نیست:
یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه از او بر کنند و از ده به در کنند. مسکین برهنه به سرما همیرفت. سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بر دارد و سگان را دفع کند، در زمین یخ گرفته بود، عاجز شد. گفت: این چه … مردمانند، سگ را گشادهاند و سنگ را بسته! امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید. گفت: ای حکیم! از من چیزی بخواه. گفت: جامهٔ خود میخواهم اگر انعام فرمایی.
رضینا مِن نوالِکَ بالرَحیلِ.
امیدوار بود آدمى به خیر کسان / مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان
سالار دزدان را بر او رحمت آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی بر او مزید کرد و درمی چند.
یک کلمه را حذف کردم تا سوء تفاهم نشود. منظورم واقعاً فرد نیست، سیستم است.